زنجیره دوستی 3 نفره
اگر عشق نباشد،دوستی هم نیست.دوستی که نباشد زندگی هم نیست!!!ای عشق سرنوشت ساز؟؟....

سلام خدمت شما دوستان عزیزمو مهوین و ملیک.تصمیم گرفتم از حالا 1392/10/21 18:41:00   شروع به نوشتن داستان بی پایان هوش ربا کنم که از خودم هست.تمام تخیل من روی این داستانه و پیشنهاد می کنم حتما دنبال کنید

مثل سریال هشدار برای کبری 11!!! خوب،شروع می کنیم:      

- بگذار بروم.تورو به خدا بگذار بروم.اگر بتوانم چیزی از طلسم هوش ربا کسب کنم،به نفعت هست.این کشف بزرگ به نام کشور تو ثبت خواهد شد پدر .

این صدای دیوید مارچو الکساندر ، پسرالکساندر شاه بزرگ یونان بود .

_مثل اینکه کتیبه ی بزرگ حک شده بر روی دیوار غار را پاک به فراموشی سپردی!اگر کسی به این الماس نزدیک بشود قیامت است!! جان خودت که هیچ،اول جان یک شهر و بعد کل یونان را به خطر طلسم نفرین 

شده هود (hovde) می اندازی.کاری به هوش ربا نداشته باش که حتی فکرش هوش تو را رباییده است!

دیوید حوصله بحث نداشت.از وقتی که کارگران  به طلسم نزدیک شده و تا آن موقع نا پدید شده بودند،فکر مارچو را به خودش اختصاص داده بود.وقتی اجساد کارگران را پیدا کردند،متوجه کتیبه بزرگ نزدیک غار شدندو

حالا کسی نبود که از طلسم بزرگ هود ،پادشاه بزرگ یونان که از اعماق غار تمام یونان را تک تک نفرین کرده تا حرف های وحشتناکش به الماس سبز هوش ربا تبدیل شده،نترسد!می دانم که کنجکاو شدید روی 

کتیبه چه حک شده؟

اگر کسی به الماس زرین هوش ربا نزدیک شود،سوز سردی راه می افتد که هرچه سرراهش باشد منجمد میسازد

وقتی 3 سال بعد شهر هود به شکل اولش در آمد،عنکبوت های بزرگ هود الکساندر که اجساد کارگران هستند در تمام شهر می چرخد و با تابیدن تا به دور انسان ها،عضو پایشان را می خورند

دو کوه دوچشم و ریمان فوت شکافته شده و اسکلت یا خاک اولین مردمان یونان نمایان میشود

 




نوشته شده در تاريخ شنبه 21 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل

بازی تام و جری جدید

ـراستی شخصست محبوبتون کدومه تام یا جری؟
نظر ندی حلال نباشه تام جری
!



نوشته شده در تاريخ جمعه 13 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل

بازی تیراندازی

ـ



نوشته شده در تاريخ جمعه 13 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل

بازی هواپیما

ـ



نوشته شده در تاريخ جمعه 13 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل
   برگر


بازی برگر رستوران 4

ـ



نوشته شده در تاريخ جمعه 13 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل

بازی خاطره انگیز سوپر ماریو

ـ



نوشته شده در تاريخ جمعه 13 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل

گاهی شفاعت،رفتن به درگاه الهی است

حرف مادرم بود

چرا قدر نمی دانیم مادر را؟ چرا؟

که ترک گوید به درگاه الهی مارا

گرچه برای او مقرر است

اما با دلی پر درد چرا؟

اوهم رفت

مثل همه

همه

همه رفتند

رک بگویم

مادر آموزگار در گذشت

 

وقتی حلوا را آوردند

ارزوی همه این بود که حلوا ترش باشد

خدایا ممنون

که دعایم را قبول کردی!!!

زیرا حلوایش به تلخی زد

 

 

 

 

 

 





بچه ها جان بد بخت شدیم رف پی کارش چون اگه همین طور تعطبیل بشه یه ماه تابستونمون میره و باید درس بخوانیم

من دیگه حرفی ندارم

موضوع این نیست.کاور های آبی انتظامات

اونم پرید

واسه یه هفته یه ماه یا شایدم یه سال ،تهطیلی

در و دیوار می بینیم رنگ می کنیم

بی حوصله میشیم

ولی بعضیاتو دلشون داره قند آب می شه

فشفشه هاشون همچنان داره میسوزه

 


خواهر وقتی اخبار اعلام کردفردا راس ساعت 7:0000000باید مدرسه باشید

تعطیلی معنا نداره

راستی جهت اطلاع

امتحان های آذر ماه از شنبه شروع میشه

خوب

من دیگه حرفی ندارمآرام

موکشلی هست؟

 




نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, توسط مرمهمل
   مثل


مثل یک گندم .زیبا.طلایی و پر رونق

مثل یک مادر.دلسوز.مهربان.فداکار

مثل یک ظبط صوت،شنونده.ظبط کننده.پا کننده!

مثل یک چراغ،اختیار کند خاموش:اختیار کند روشن

مثل یک عروسک،همیشه لبخندی بر لب،مقصر تمام کار های صاحبش

مثل یک نبرد،سخت،متفکر .گاهی آرام و گاهی پرتنش

باشیم




نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:, توسط مرمهمل
   ...


چند وقتی است که اشک هاییش بی اختیار سرازیر می شوند

چند وقتی است که بی اختیار،اختیار می کند تا سفره ی دلش را پهن کند

چند وقتی است که کمی ازدرس دادن اجتناب کند

چند وقتی است که پچه ها با او سراسیمه همدلی و دلسوزی می کنند

چند وقتی است که مهر مادرش مهر نهاده بر کلاس ما

چند وقتی است که...

صدایش می گیردیا در نمی آید

اخر نفهمیدیم بخندیم یا گریه کنیم.هنوز از عکس العمل پنهانمان بی خبریم

وای

هنوز به دعا محتاجیم

این که همیگی است

اما شما لحظه ای خود را جای آموزگارمان قرار بدهید

اول در icu بعد در بخش و بعد دوباره جای اول

خدایا

از تو می ترسیم

و از حقیقت چیزی سرمان نمیشود

اما

اما

فقط به یک کلمه دعای شما محتاجیم

محتاج

نیازمند

عاجز

درک کنید

 

 




نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:دعا,دعا کنید,مادر خانممان در آی سی یو است,, توسط مرمهمل

یلدا جان .ما هنوز زنده ایم

زندگی می کنیم

مثل تو طولانی هستیم

پر از اتفاق

پر از شادی

و

پر از غم

که شاید تو تهی از آن باشی!

زنده ایم

به یاد کرسی های قدیمی که به تازگی،میز های نهار خوری جایش را گرفته

به یاد سماور هایی که قل قل می زدنند تا با چای با طراوتشانفبخار شب زمستان زا دلچسب کنندکه اکنون کتری برقی حایش را گرفته

از ننه سرما هم خبری نیست

با زمین قهر کرده است

و شب را بی تفاوت تر

آه

یلدا

ولی ما،جمعیتی اندک،اعلام می کنیم که هنوز زنده و چش به راه زمستان پر پرف

آه ه ه ه




نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:شب,شب یلدا, توسط مرمهمل

 

آذر

تولد ما

میشه 23/9/1392

هه

هه

هه

هه

منتظر کیسه های کادوی پر باشید

های شما

چرا دارید پچ و پچ می کنید ها؟

تولد فرداست

زود تر انتخاب کنین!




نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, توسط مرمهمل




نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 آذر 1398برچسب:, توسط مرمهمل

منتظر آموزگار بودیم.کمی دیر کرده بود.اما حیف که کسی نمی دانشت آموزگار به مدرسه نیامده بود

بعد از چند دقیقه انتظار،ناگهان یکی از آموزگاران دیگر مدرسه با در زدن کلاس وارد شد.ما هم بهت زده از جای خود بلند شدیم

چندی نگذشت که این خبر در تمام کلاس پیچید.عده ای مثل ما بودند که باور نمی کردند

بچه ها ادعا می کردند مادر خانم آسیت دیده و خود او هم مریض است

بیشتر کلاس باور نمی کردند

هرطور که شده،با آموزگار جدید ساختیم و سوختیم ولی لحظه ای از یاداموزگارمان غافل نشدیم.

دو سه روز به همین وضع بود که یکی از روز ها ،در زنگ دوم،بلاخره خانم را دیدیم و برعکس بیشتر روز ها مرتب و منظم ز جای خود بلند شدیم

چهره خانم خیلی تغییر کرده بود.مغنعه اس کوچک بود و صورتش گریان و پریشان.آموزگار موقت حال خانم را ازوی جویا شد.خانمان از معاونین  عذر خواهی کرده وسرکلاس مشغول شد

بلاخره لب به صحبت گشود و با صدایی خسته و درمانده و آرام،گفت:((من فقط بخ خاطر شما آمده ام مدرسه.درصورتی که اصلا روح و روانم خوب نیست.ببینید.من از بیمارستان آمده ام...

با شنیدن صدای بیمارستان،همه از صحت شایعات کلاس مطلع شدند.حالا همه ادامه حرف های خانم را می دانستند

مقنعه دخترم را به سر کرده ام.فقط به خاطر شما.))

این اولین باری بود که مثل دوستان صمیمی سفره دلش را پهن می کرد و ما گوش میدادیم

_حال مادرم خوب نیست .دیشت عمل شده.شما قلبتان صاف و آیینه و روشن است.دعایم کنید بچه ها

همین موقع بغذ شیشه ایش شکست و با اگثر کلاس گریست

از آن پس،کسی نبود که برای معلمان ،آرزوی شفاعت نکند

............................... .

هدف از این مطلب فقط دعای شما بود.اگر دعای زیبایی بلدید.آن را از خانممان محرومنکنید

 




نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:همدلی,سفره دل,معلم,دانش آموز,داستان غم انگیر,داستان,غم انگیز, توسط مرمهمل

این رنگی مال ملیکااین رنگی مال مریم این رنگی مال مهوین(اما)

_بیایید سه نفری تولد بگیریم

_در مدرسه؟

_آره  زنگ ورزش

_برای کیک ،کیک صبحانه میارم                                                                      

 

_خامش با من

_و اما

 


_کادو ها!!

_بدمینتونو مهوین بیاره

_باشه

_کسی چوبه اضافه نداره سهنفری بدمینتون بازی کنیم

_هه

_هه

_هه

_هه هه هه

 

 




نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:تولد,زنگ ورزش,ورزش,زنگ ورزش مدرسه,تفلد,کادو ,کیک صبحانه,, توسط مرمهمل

تفلد          تفلد          تفلدمون مبالک!!

تفلدمان نزدیک است!

تفلد ما نزدیک است.سوژه ای خوب برای تفلد.در کمترین امکانات اما پر شکوه در مدرسه

در زنگ ورزش.همراه با بدمینتون 

کادو های دوست داشتنی

و موقعیتی خوب برای صمیمی شدن 

تاریخش معلوم نیست! 

هرگاه فرصت شود

ما ان روز انگار می خواهیم متولد شویم

و آن روز را هر سال جشن می گیریم

مکالمات زیر برای ماست .رنگ همین رنگی مال ملیکا رنگ همین رنگی مال مریم رنگ همین رنگی مال مهوین (آماه)

_مهوین چی دوس داری

_هیچی

_مگه میشه مهوین باید یه چیزی دوس داشته باشی

_ چطور؟!

_ا ا هیچی همینطوری

_من که خبر دارم !حالا که اصرار دارید یه پاک کن 

_پا پاپا کننننننن؟

_پاک کن!

_ در گوش ملیکا :به نظرم براش نرم افزار دبستانی ها بخریم

_اما

اما منم می خوا اام

_فوری در گوش مهوین:میای برای کادوی ملیک.دبستانی ها بخریم

_خوب باشه

_هزینشو تقسیم می کنیم خو؟

_خو

_هر سه می خندیم!

ادامه دارد...




نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:گفت,گو,گفت و گو,مکالمات خصوصی,تفلد,مکالمه برای تفلد, توسط مرمهمل

اگه یه روز صبح از خواب بیدار شدی دیدی همه با لبخند نگات می کنن

بدون که تو خواب حسابی ویالن زدی !

جوک خنده دار Funny Jokes

دقت کردین اونایی که می خوان برن دندون پزشکی

ده برابر قبل مسواک می زنن که نشون بدن دندوناشون تمیزه ؟

جوک خنده دار Funny Jokes

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن می گرده

می پرسه چی بخورم که لاغر شم؟

برای لاغر شدن هم می خواد بخوره!

جوک خنده دار Funny Jokes

به دوستم می گم کیف پولت چقدر قشنگه

می گه چرم مشهد عموم از آلمان برام آورده!

جوک خنده دار Funny Jokes

من وقتی چهار سالم بود

از جلو دخترا که رد می شدم دخترا برام غش می کردن !

البته الانم اگه رد می شم غش می کنن آ ولی از خنده !

جوک خنده دار Funny Jokes

حیف نون به زنش می گه ببینم دیروز چت بود؟

زن می گه هیچی

امروز چته ؟

هیچی

نبینم فردا چت باشه ها !

جوک خنده دار Funny Jokes

ثابت شده !

دور از دسترس ها همیشه می تابند ، مثل ستاره ، ماه

در دسترس ها لامپی بیش نیستند !

اونم اکثرا لامپ دستشویی !

جوک خنده دار Funny Jokes

من و بابام رفته بودیم مهمونی

حوصله م سر رفت بهش مسج دادم بابا پاشو بریم

وسط صحبتش بود گوشیشو برداشت همه هم منتظر بودن که صحبتشو ادامه بده

بلند گفت :عه تویی؟ باشه باباجان الان میریم!

جوک خنده دار Funny Jokes

دقت کردین ؟

هیچکی درس نمیخونه که چیز یاد بگیره

درس میخونه که نمره بیاره !

جوک خنده دار Funny Jokes

وقتی پشت آیفون می پرسی : کیه؟

۹۵% مردم میگن باز کن ۵% باقیمونده هم میگن : منم

هیچکس جواب درست نمیده

جوک خنده دار Funny Jokes

حیف نون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد

ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟

گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود !

جوک خنده دار Funny Jokes

ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﻧﻪ ﮐﻮﻟﺮ ﺭﻭﺷﻨﻪ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﺭﯼ

ﺑﺎﺑﺎﻫﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻦ ﺑﺎﺱ ﺩﻗﯿﻘﻦ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻦ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ؟

ﻫﯽ ﺍﻟﮑﯽ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻥ

ﻭ ﺩﺭِ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻭﺑﺴﺘە ﻣﯿﮑﻨﻦ !

جوک خنده دار Funny Jokes

رانی چیست؟

وقتی کوچه ای بسته باشد

مردم به هم می گویند رانی نرو !

جوک خنده دار Funny Jokes

پلیس شهر حیف نون از شهروندان خواهش کرد :

از تعریف کردن مشکلات

جلوى دوربین هاى بزرگراه ها جدأ خوددارى کنند !

جوک خنده دار Funny Jokes

شاید باور نکنید ولی هنوز هم آدم هایی وجود دارن

که تا دوربین و میکروفن می بینن

اولین چیزی که به ذهنشون می رسه اینه :

من کوچیکتر از اونی هستم که پیامی داشته باشم!

جوک خنده دار Funny Jokes

موبایلم امروز بهم گفت : منُ چرا میزنى به شارژ؟ واسه کى؟ واسه چى؟

هیچ جوابى نداشتم بدم، فقط از اتاق رفتم بیرون گذاشتم کمى با خودش خلوت کنه

جوک خنده دار Funny Jokes

آیا می دانید

دکمه آسانسورو پشت هم تند تند بزنی‌ آسانسور زودتر نمیاد !

جوک خنده دار Funny Jokes

آقا کیف پول من مثل پیازه

بازش که میکنی گریت میگیره :|

جوک خنده دار Funny Jokes

صبح تو راه از یه خانمی خواستم ساعت بپرسم

گفتم ببخشید گفت خواهش میکنم رفت!

جوک خنده دار Funny Jokes

حشره کش خالی‌ کردم تو اتاقم

من سر درد گرفتم دارم می‌میرم

پشه هه رو آینه اتاقم وایساده داره شاخکاشو مرتب می کنه!

جوک خنده دار Funny Jokes

تاحالا دقت کردین بعضیا وقتی میخوان یه حرف خنده دار بزنن

قبلش اعلام میکنن :آقا یه چی میگم بخند

لامصبا آدم رو تو رودروایسی میزارن که بخندی

جوک خنده دار Funny Jokes

آقا وقتی گوشیم خاموش باشه

حتی بیل گیس هم شخصأ برای استخدام شدنم توی مایکروسافت تماس گرفته

ولی بدلیل خاموش بودن بیخیالم شده

بعععععله اینجور شخص بد شانسیم من

جوک خنده دار Funny Jokes

دقت کردین بعضیا نه اونقدر هستن که جزو داشته هات حسابشون کنی

نه اونقدر نیستن که جزو نداشته هات!

جوک خنده دار Funny Jokes

من غلطای املایی مو اینجوری تشخیص میدم

که انگار این کلمه که نوشتم قیافش جدیده قبلنا یه جور دیگه بود

جوک خنده دار Funny Jokes

مامان بزرگم گفت به منم اینترنت یاد بده

ببینم چیه که تورو از کارو زندگی انداخته

هیچی دیگه ازساعت ۶:۳۰ شروع کردیم

هنوز نتونستم بهش بگم موس چیه !

جوک خنده دار Funny Jokes

دختر همسایمون زنگ خونمون زده

رفتم درو باز کردم میگم سلام بفرمائید

میگه : سلام، خونه اید؟؟!؟

گفتم نه منو که می بینی آخرین مدل پیغام گیر هستم

جوک خنده دار Funny Jokes

اگه از بچگی به جای سیگار بهمون می گفتن مسواک ضرر داره

الان هیچکس دندون درد نداشت همه دور هم جمع میشدیم

یواشکی مسواک میزدیم !

نمکستان




نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:جکوجک خنده دار,خنده,دار,, توسط مرمهمل

مهوین و ملیک و بقیه بازدید کندندگان وبلاگ.این مطلب ثابت و دفتر تلفن وبلاگ هست که رمز داره

تلفن دوستام توشه!

کلا جهت این گفتم که خصوصیه

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آذر 1398برچسب:دفتر,تلفن,دفتر تلفن,دفتر تلفن وبلاگ,خصوصی,مطلب رمزدار,مطلب,رمز دار,رمز, توسط مرمهمل

دوستان من تو این چن روزه در حال عوض کردن قالب وب بودمو مجبور بودم مطالب رو به کلی پاک کنم

بچه ها نرید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نرید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظر هم بدید!




نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:پوزش, توسط مرمهمل
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 24501
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



سایت عاشقانه

کد هدایت به بالا

كد موسيقي براي وبلاگ

كد موسيقي براي وبلاگ

ابزار وبلاگ



ابزار رایگان وبلاگ

اسلایدر